مدرسه محیطی برای درخشش یا خاموشی استعدادها؟

اگر یک عکس از کلاس درسی امروز در مدرسه را با عکسی با قدمت ۵۰ سال قبل از کلاس‌های درسی مقایسه کنیم فارغ از لباس معلم و دانش آموز تفاوت چندانی نخواهیم دید؛ به عبارتی دیگر شیوه آموزشی ما با گذشت زمان به روز نشده است و با وجودی که امروز ثابت شده که هر فردی ۳۰ نوع هوش دارد و حداقل در پنج هوش نابغه است اما همچنان تنها بر دو هوش ریاضی و حفظ کردن در مدرسه تکیه می شود و نتیجه آن است که اگر فردی در هوش‌های دیگر توانمند باشد اما در این دو نوع هوش استعداد چندانی نداشته باشد بر اساس نظام آموزشی بی سواد حساب می شود و آینده چندانی بر این اساس نخواهد داشت.

در حالی که اگر هر دانش آموزی از همان ابتدا استعداد سنجی بشود و بر اساس آن آموزش ببیند در پایان تحصیلات خود می تواند توانمند و با استعداد در رشته خود وارد بازار کار بشود و دیگر نیازی به اشتغال زایی دولت ندارد؛ به عبارتی دیگر اگر دولت‌ها انرژی و هزینه را به جای انتهای زنجیره به ابتدای آن تزریق کند در عمل پاسخ بیشتری می گیرد. از سویی شیوه آموزش نیز نیازمند تغییر است تا یک دانش آموزی که نظام آموزشی مدعی گذراندن کلاس آموزش زبانی خارجی است بتواند پس از اتمام تحصیل به آن زبان مسلط باشد.

در کشورهای دیگر شیوه های آموزشی تفاوت‌های بسیار داشته است و متولیان نظام آموزشی می توانند صرفا با بررسی آنها به الگوبرداری از تجارب رایگان آنان و تطبیق آن بر پایه الگوها و ارزشهای اسلامی ایرانی اقدام کنند. امروز در بسیاری از مدارس کشورهای دیگر تکلیف خانه وجود ندارد؛ ساعات حضور دانش آموز در کلاس یک سوم زمان آموزشی را تشکیل می دهد؛ دانش آموزان از همان ابتدا استعدادیابی می شوند و در حوزه استعدادشان آموزش می بینند و همه دانش آموزان با هر میزان هوشی که داشته باشند در یک کلاس می نشینند و برچسب‌های باهوش و کم هوش در این مدارس جایی ندارد. 

با مهرداد ویس کرمی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس یازدهم در این باره به گفت‌وگو نشستیم.

وی در پاسخ به این سوال که ساختار نظام آموزشی کشورمان به چه زمانی باز می‌گردد و چند سال است که تغییر نکرده، بیان کرد: به بیانی به زمان تاسیس مدارس بر می‌گردد و تغییراتی داشته، اما به نظرم روح حاکم بر آن تغییری نکرده است.

ویس کرمی در خصوص اینکه تغییرات نظام آموزشی کشور ما چقدر با تغییرات نظام آموزشی سایر کشورهای دنیا همخوانی دارد، گفت: اگر بخواهیم این تغییرات را در سایر کشورها مقایسه کنیم باید گفت که تغییرات در آنها مانند نوزادی بوده و الان تبدیل به جوان رعنایی شده است. به عبارت دیگر تغییرات در برخی از کشورهای دنیا آنقدر جدی بوده که نمی توان نظام آموزشی ما را با آن مقایسه کرد. می‌توان گفت نظام آموزشی ما مطابق با زمان گذشته و مکتبخانه ها است و یا مثلا متعلق به زمانی است که ما تحصیل می‌کردیم و کنکور و مدارس ما تقریبا همان ساختار را دارند؛ مثلا امروز فقط مدارس تیزهوشان، شبانه روزی و... را اضافه کردیم که آنها نیز ارتقاء یافته همین سیستم هستند و ماهیت چندان جدیدی ندارند.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در رابطه با بحث مهارت آموزی به دانش آموزان تصریح کرد: ایده مهارت آموزی از دهه ۶۰ مطرح است که مثلا در دهه ۶۰ طرحی با نام «طرح کاد» اجرا می شد و به این صورت بود که دانش آموز یک روز در هفته را در یکی از مشاغل مهارت آموزی می کرد و در نهایت نیز گزارشی درباره این شغل ارائه می کرد. به طور مثال با توجه به تحصیلم در آن دوره، خود من برای گذراندن این طرح به یک رادیاتورسازی می رفتم اما علاقه ای به این کار نداشتم و چون در رشته علوم تجربی تحصیل می کردم، از ابتدا به رشته پزشکی علاقه مند بودم.

ویس کرمی با بیان اینکه از آن زمان به فکر موضوع مهارت آموزی بوده ایم، گفت: اما سوال این است که آیا قدم عملی در این راستا برداشته شده که بگوییم مثلا بازار کار فارغ التحصیل دبیرستانی بهتر شده است یا نه که مشاهده می کنیم چه در دانشگاه های علمی کاربردی و فنی و حرفه ای و چه مدارس ما این اتفاق نیفتاده است. بنابراین تغییر اساسی در آموزش و پرورش ما اتفاق نیفتاده است. در رابطه با اینکه چقدر مطلبی که به دانش آموز یا دانشجو آموزش می دهیم نیازی ضروری یا زاید است تغییر جدی احساس نمی شود. به طور مثال در زمان تحصیل رشته پزشکی حس می کردم بسیاری از مطالبی که به ما آموزش می دهند به درد ما نمی خورد و عملی هم نیست. به طور مثال اگر به عنوان پزشک می خواهید در درمانگاهی کار کنید، مشاهده می کنید که امکانات لازم وجود ندارد.

وی در رابطه با بحث جامعیت آموزشی بیان کرد: این مساله ای است که به جامعیت نگری در مورد شخصیت دانش آموز و دانشجو بر می گردد. مثلا اگر قرار است فرد پزشک شود باید بتواند از لحاظ شخصیت فردی، خانوادگی و اجتماعی نیز رشد کند و صرف نخبه بودن کفایت نمی کند. مثلا کتابی در رابطه با آرامش روانی نوشته ام که در آنجا می گویم دو مقوله عقل و هوش را داریم که متفاوت هستند؛ هر باهوشی عاقبت به خیر نمی‌شود، اما هر عاقلی عاقبت بخیر می شود؛ نه هر عاقلی نخبه است و نه هر نخبه ای عاقل است.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با بیان اینکه باید در سیستم آموزشی‌مان در عین حال که روی هوش افراد کار می کنیم بر روی عقل آنها نیز کار کنیم، تصریح کرد: گفته می شود تا  ۳۵ نوع هوش داریم که این موضوع در افراد مختلف است و وقتی فرد در زمینه متناسب با نوع هوش خود کار نکند موفق نبوده و با احساس شکست مواجه می شود. نکته دیگر این است که روی عقل افراد هیچ کاری نمی کنیم و نهایتا روی هوش آنها که  منجر به مهارت خاصی می شود، کار می کنیم. ما پرورش عقل را در سیستم تعلیم و تربیتمان رها کرده ایم و صرفا به کار بر روی برخی از اقسام هوش مانند هوش شناختی چسبیده ایم.

ویس کرمی در پاسخ به سوالی در رابطه با اینکه در کمیسیون آموزش چه اقداماتی در رابطه با تغییر نظام آموزشی می توان انجام داد، گفت: باید جایگاه کمیسیون آموزش و دولت را مشخص کنیم. وظیفه مجلس قانونگذاری و ریل‌گذاری در این حیطه ها و وظیفه دولت اجرا است، بنابراین بار اصلی آموزش بر دوش دولت است.

وی یادآور شد: دولت زحمات خوبی در این رابطه کشیده است و در دولت های گذشته سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نوشته شد. در همه دنیا نیز اینگونه است و برنامه بالادستی و درازمدتی نوشته می شود و طبق آن زمانبندی و برنامه اجرایی و آیین نامه نوشته می شود، اما به نظرم مشکل اصلی این است که این برنامه سال ها روی کاغذ ماند. البته علت‌های آن نیز مشخص است و مثلا در مقطعی مدیرانی داشتیم که اعتقادی قلبی به این موضوع نداشتند.

این نماینده مجلس یازدهم در رابطه با مانع اصلی دیگر بر سر راه تغییر نظام آموزشی کشور، اظهار کرد: مشکل این است که آن جامعیتی که باید یک وزیر آموزش و پرورش داشته باشد تا بتواند این موضوعات را با اشراف دنبال کند، گاهی به دلیل مسائل سیاسی اتفاق نمی افتد. یعنی مجالس و دولت ها به فرهنگ با عینک سیاسی نگاه کرده اند، لذا کمتر به دنبال افراد جامع الاطراف رفته‌ایم که این کشتی را  بتواند هدایت کند.

ویس کرمی با اشاره به این‌که «در کشور چند وزارتخانه داریم که در مجالس و دولت ها همیشه سر انتخاب وزیر آن اختلاف است»، گفت: هر کسی در این وزارتخانه ها وزیر شود باید منتظر مسائلی باشد. نمایندگان در رای اعتماد روی آن‌ها خیلی حساسند؛ بنابراین نتیجه این می‌شود که تا حدود زیادی سیاست تعیین کننده وزیر است. وقتی هم که سیاست دخیل باشد مانند این است که جو بکاریم و انتظار گندم داشته باشیم.

 وی عدم ورود مجلس در حیطه قانونگذاری آنچنان که وظیفه اش بوده را دلیلی دیگر دانست و تصریح کرد: در کمیسیون آموزش و تحقیقات تلاش کرده ایم کارهایی انجام شود اما هنوز هم با آن حالت آرمانی فاصله داریم. مثلا رتبه بندی معلمان جزء سند تحول بنیادین است، اما مجالس گذشته به این مساله ورود نکردند و امیدوارم حال که مجلس به موضوع ورود کرده است در  آیین نامه نوشتن مساله لوث نشود.

عضو کمیسیون آموزش یکی از دلایل دیگر عدم تغییر سیستم آموزشی را عدم تناسب تحصیلات معلمین با حوزه تدریس آنها خواند و گفت: متاسفانه مجالس مختلف به موضوع نگاه پوپولیستی داشتند و در جذب معلم به شدت مشکل داریم و ۶۰ درصد معلمان ما به لحاظ جنسیتی، تخصصی و علمی تناسبی در رشته ای که تدریس می کنند، ندارند. حال چطور انتظار داریم کسی که آموزش موضوعی را ندیده در آن حیطه موفق باشد؟

ویس کرمی خاطرنشان کرد: یکی از مشکلات ما این است که برای بحث مهمی مثل آموزش و پرورش و حتی آموزش عالی نتوانستیم نیروی انسانی کارآمد را تربیت و جذب کنیم که این مساله هم به دلیل ساختار مریض جذبمان در آموزش و پرورش بوده، چرا که ساختاری سیاسی و پوپولیستی بوده است. البته این مساله علت های دیگری نیز دارد و به عنوان مثال اعتباری که برای تعلیم و تربیت در کشور می گذاریم کافی نیست و گویا آن را هزینه می دانیم و به آموزش و پرورش با دید مصرف کننده نگاه می کنیم، در صورتی که هرچه در آن بگذاریم سرمایه گذاری است.  

عضو کمیسیون آموزش و تحققات مجلس یازدهم افزود: گاهی یک نفر، جهانی را زیر و رو می کند. اگر فرد را خلاق بار بیاوریم هم از عهده خودش بر می آید و هم اینکه کاری راه اندازی می کند. مثلا الان افرادی داریم که درس هم نخوانده اند، اما کارآفرین بوده و چندین نفر زیر دست او کار می کنند. موضوع دیگر عدم ثبات مدیریت کلان آموزشی است. وزیران آموزش و پرورش کشور معمولا بیش از سه سال وزیر نبوده اند و در مواردی هم با توجه به مسائل سیاسی و اختلافاتی که وجود داشته شخص را به گونه ای انتخاب کردیم که نتیجه ای نگرفتیم.

وی گفت: آموزش و پرورش ما ظرفیت بسیار خوبی در زمینه اشتغالزایی و کارآفرینی و ثروت خوبی هم در این رابطه دارد مانند استخر، سالن های ورزشی، هنرستان ها، زمین های کشاورزی و.. که مدیران آموزش و پرورش هیچ گاه به داشته های آموزش و پرورش با دید ثروت افزایی و درآمدزایی نگاه نکرده اند. البته این دید در مورد نیروهای مسلح نیز وجود داشته است و آنها رویکردشان را تغییر داده اند. مثلا قرارگاه خاتم کارهای عمرانی بسیاری انجام می دهد و در سدسازی کارهای عمرانی انجام می دهد که قابل رقابت با شرکت های خارجی است. دلیل این امر این است که نگاهمان به مسائل جامع نبوده و فکر نکردیم نیروی انسانی که تربیت می کنیم قرار است چه کاری انجام دهد.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با بیان این‌که «ما خلاقیت را به دانش آموزان و دانشجویان‌مان آموزش نداده‌ایم»، تصریح کرد: مثلا ارتباط با مردم را به دانشجوی پزشکی آموزش نمی دهیم و لذا گاهی از بیمار کتک می‌خورد چون تعامل با بیمار و مردم را نیاموخته است. آدم نخبه پاستوریزه مانند زن زیبایی است که با زیورآلات فراوان در بیابانی پر از راهزن قدم بزند. نخبه گاهی  مانند شهید چمران است که نقاش، تکاور است و از سوی دیگر رتبه اول فیزیک پلاسمای دانشگاه را دارد و گاهی هم کسی است که حتی نمی تواند برای خود یک نیمرو درست کند. این مشکل سیستم آموزشی ما است که نمی داند محصول خود را برای چه پرورش می دهد.

ویس کرمی یکی از مشکلات سیستم آموزشی ما را تقلیدی بودن آن دانست و گفت: ما حتی در تقلید از همان دوره قدیم هم موفق نبوده ایم و نگفته ایم از دستاوردهای آموزشی دنیا کمک بگیریم، اما باید آن را بومی کنیم.  مثلا در رشته پزشکی در رابطه با درمان بیماری سل که در کشور ما جدی است اما در کشورهای غربی اینگونه نیست و باید متناسب با شرایط کشور خودمان آن را درمان کنیم. یا در حوزه  فلسفه آنقدر در زندگی مردم در غرب رسوخ کرده اما در کشور ما هنوز در ماهیت و وجود گیر کرده ایم. حتی در دانشگاه های مادرِ کشور و به برخی رشته های علوم انسانی مانند فلسفه، تاریخ و ادبیات دیگر کسی وارد نمی شود و این نشان می دهد که چقدر ارزش ها تحت الشعاع قرار گرفته است.

وی در رابطه با اینکه چه راهکاری برای رفع مشکلاتی که بیان شد دارید، اظهار کرد: خلاء دیگری که وجود دارد این است که بحث استعدادیابی در کشور ما تقریبا وجود ندارد. شخصا معتقدم تا راس مجموعه ای مطلبی را درک نکند، موضوع با معاون حل نمی شود. سرِ یک مجموعه حداقل باید ۳۰ تا ۴۰ درصد موضوع را درک کند و بعد از متخصص بخواهد که به او کمک کند. در بحث استعدادیابی نیز وقتی مدیر کلان متوجه نیست و تمام وقت خود را در جلسات می گذراند، نمی توان امیدوار بود. یکی از آفات مدیران حضور در جلساتی است که تخصصی هم در آن ندارند. لزومی ندارد مدیران در همه جلسات شرکت کنند، بنابراین باید کسی را انتخاب کنیم که صاحب نظر باشد، ثانیا کسی باشد که مطلب را درک کند و ثالثا برای درست فکر کردن وقت بگذارد. مولوی تعبیری دارد که «ما نشسته می رویم» بنابراین مدیرانی داریم که نشسته باید بروند؛ یعنی اول فکر کنند و بعد تصمیم بگیرند.